شتریکه پیش از دیگران بقطار رود. (آنندراج). نخستین شتر از شتران قطار کرده: هرسر مو کوکب خورشیدچهر ناقه مگو پیش قطار سپهر. وحید (در تعریف ناقه). بقادری که بدریای بیکران سخن مرا بر اشترک موج کرد پیش قطار. زلالی
شتریکه پیش از دیگران بقطار رود. (آنندراج). نخستین شتر از شتران قطار کرده: هرسر مو کوکب خورشیدچهر ناقه مگو پیش قطار سپهر. وحید (در تعریف ناقه). بقادری که بدریای بیکران سخن مرا بر اشترک موج کرد پیش قطار. زلالی
دهی جزء دهستان سنگر کهدمات بخش مرکزی شهرستان رشت. واقع در 18 هزارگزی جنوب خاوری رشت و 5 هزارگزی جنوب خاور دوشنبه بازار. جلگه، معتدل مرطوب، دارای 1266 تن سکنه. آب آن از غازیان رود از سفیدرود. محصول آنجا برنج و ابریشم. شغل اهالی آنجا زراعت و راه آن مالروست. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی جزء دهستان سنگر کهدمات بخش مرکزی شهرستان رشت. واقع در 18 هزارگزی جنوب خاوری رشت و 5 هزارگزی جنوب خاور دوشنبه بازار. جلگه، معتدل مرطوب، دارای 1266 تن سکنه. آب آن از غازیان رود از سفیدرود. محصول آنجا برنج و ابریشم. شغل اهالی آنجا زراعت و راه آن مالروست. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی جزء بخش مرکزی شهرستان فومن. واقع در 3 هزارگزی باختر فومن. کنار راه فرعی فومن به ماسوله. جلگه، معتدل، مرطوب، دارای 208 تن سکنه. آب آنجا از چشمۀ پیشه حصار و رود خانه ماسوله. محصول آنجا برنج و توتون سیگار و جالیز کاری و شغل اهالی زراعت و زغال فروشی. و راه آن اتومبیل رو است و 3 باب دکان دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی جزء بخش مرکزی شهرستان فومن. واقع در 3 هزارگزی باختر فومن. کنار راه فرعی فومن به ماسوله. جلگه، معتدل، مرطوب، دارای 208 تن سکنه. آب آنجا از چشمۀ پیشه حصار و رود خانه ماسوله. محصول آنجا برنج و توتون سیگار و جالیز کاری و شغل اهالی زراعت و زغال فروشی. و راه آن اتومبیل رو است و 3 باب دکان دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
برابر شغل. مقابل عمل. حاجب بزرگ امیرعلی قریب... در پیش کار ایستاده، کارهای دولتی را راندن گرفت. (تاریخ بیهقی) ، پیش جنگ. بمیدان جنگ. بمعرکۀ کارزار: امیر برنشست و پیش کار رفت با نفس عزیز خویش. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 113). با این مقدار مردم جنگ پیوست و به تن عزیز خویش پیش کار برفت با غلامان. (تاریخ بیهقی)
برابر شغل. مقابل عمل. حاجب بزرگ امیرعلی قریب... در پیش کار ایستاده، کارهای دولتی را راندن گرفت. (تاریخ بیهقی) ، پیش جنگ. بمیدان جنگ. بمعرکۀ کارزار: امیر برنشست و پیش کار رفت با نفس عزیز خویش. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 113). با این مقدار مردم جنگ پیوست و به تن عزیز خویش پیش کار برفت با غلامان. (تاریخ بیهقی)